love21

عاشقانه های ساده و صمیمی

love21

عاشقانه های ساده و صمیمی

سلـــــــــام خوش اومدیــــــن نظر یادتون نــــــــــره
love21

سلام دوستای مهربون
اولا بگم ازتون متشکرم ک به عاشقانه های من و عشقم اومدین
باید بگم این بلاگ با عشق ساخته شده
علت 21 هم ک نوشته شده ب این دلیله ک ما 21اردیبهشت باهم اشنا شدیم و داستان بلندی داره
از عشقم 4سال و اندی کوچیک ترم
اما عشق سن نمیشناسه
از خدا میخوام همه عشقی شبیه مارو تجربه کنن
دعا کنین هرچه زودتر ببینمش
با تشکر
دوستون داریم

وبلاگ دوستان
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
تبلیغات
مطالــب ارســـالی شما تــبـــــادل لیـــنــک

۲۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

بوی گندم بوی باران می دهی / بوی عطر تازه ی نان می دهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۲
yas ,respina

دلم جمعه‌های بچگی می‌خواهد. جمعه‌های تابستان کودکی.

همان روزها که ظهرها فقط بلد بودیم پنج شش نفری لای دست و پای بزرگترها که سفره می‌چیدند بدویم و فریادشان را به آسمان ببریم که بچه برو کنار. بچه نکن.

اما باز بدویم و بخندیم و به ته دیگ و کتلت و سبزی‌ها ناخنک بزنیم.

دلم خنده‌های نیمه شب تابستان را می‌خواهد وقتی پنج شش تشک کنار هم پهن می‌کردیم و ریز ریز توی تاریکی می‌خندیدیم و مادربزرگ از اتاق بغلی خوابالود هی داد می‌زد بخوابید و ما هی می‌خندیدیم ..

سال هاست جمعه نداریم ..
این روزها دیگه تلویزیون و سریال و لپتاپ و تکنولوژی اجازه نمیده بریم تو حیاط بشینیم و از با هم بودن لذت ببریم.
حتی تو خونه با پرده های کشیده شده روی مبلهای راحتی هم که نشستیم، حضور همدیگه رو حس نمی کنیم و هر کسی سرش تو موبایل خوذشه.

هییییییییی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۱۹
yas ,respina

گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم ...

هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد...
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم...

آنجا که چای ات سرد می شود
و دلت گرم
"خانه مادر است"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۱۶
yas ,respina

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۸
yas ,respina

"یک شب که هزار شب نمی شود"
♡❤
دزدی نزد میوه فروشی آمد. از میوه فروش پرسید قیمت صدتای این میوه ها چند است؟ میوه فروش پاسخ داد.
سپس دزد با سوالات متعدد از قیمت تعداد مختلف میوه ها، میوه فروش را گیج کرد.

در آخر پرسید یک دانه چند است؟
میوه فروش پاسخ داد وقتی صد عدد از آن فلان مقدار است، یک عدد که ارزشی ندارد.
دزد گفت پس همان یک عدد را به من بده و میوه را گرفت و رفت.

دوباره این قضیه تکرار شد و میوه دوم را گرفت.
درباره میوه سوم، میوه فروش به خود آمد و مانع به تاراج رفتن مالش شد و دیگر اجازه نداد سرش کلاه برود ...

خوشا به حال آن میوه فروش که در سومین میوه به خود آمد...
وای به حال کسی که عمرش را با توجیه "یک شب که هزار شب نمی شود" و امثال این جملات تقدیم شیطان کند.

┘◄ استاد فاطمی نیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۸
yas ,respina

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۴۲
yas ,respina

مهربانی را بکار
بالای هر زمینی…
و زیر هر آسمانی…

و اگر جای دانه هایی که کاشتی رافراموش کردی،
روزی
باران
جایشان را به تو نشان خواهد داد…

تو نمی دانی کی و کجا آن را خواهی یافت!
اما بی شک کار نیک هرجا که کاشته شود
روزی به بار می نشیند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۴۰
yas ,respina

وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !
وقتی کسی از صمیم قلبش صادقانه دوستمان دارد...

در برابرش مسئولیم...

در برابر اشکهایش؛
شکستن غرورش ،
لحظه های شکستنش در تنهایی
و لحظه های بی قراریش...

و اگر یادمان برود!

در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ...
و این بار ما خود فراموش خواهیم شد...

و این قانون زندگیست...!!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۲
yas ,respina

تنها دخدری که تو خوش تیپی به گرد پاشم نمی رسم دخـــدرمــه بعـله! :D

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۰
yas ,respina

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۲۹
yas ,respina